وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

اولین سفر و اولین زیارت

وقتی نی نی بودی و تو شکم مامان بودی نذر کردم که صحیح و سالم دنیا بیای و بریم مشهد زیارت امام رضا. خدا حاجتمو داد و مهیا شدی تا بریم مشهد، ی سفر دسته جمعی که حسابی به شما خوش گذشت و دورت شلوغ بود. با خاله شهلا و خاله فرح و الناز جون و مامان و دایی رفتیم مشهد. تو هواپیما بغل دایی جون و الناز جون بودی و شیر خوردی و خوابیدی و اصلا اذیت نکردی وقتی رسیدیم مشهد هوا بارانی بود و اون روز ما تو هتل بودیم ولی همه رفتن زیارت و ما به خاطر شما نرفتیم چون هوا سرد بود و ممکن بود پسر گلم مریض شه. ولی روزهای بعد حسابی رفتیم و زیارت کردیم و دعا خوندیم. این کلاه رو...
17 آبان 1394

عزاداری محرم

روز سوم محرم ی مراسم واسه حضرت علی اصغر شیرخوار امام حسین  برگزار شد منم شما رو بردیم تا با هم اولین عزاداری زندگیتو واسه حضرت علی اصغر کنیم. بعد از مراسم هم رفتیم خونه عمه لیلا روز عاشورا من و بابا سعید نذر داشتیم از شب قبل با مامان حسابی مشغول پخت و پز بودیم و نذرمون رو درست کردیم. بعد رفتیم تو خیابان عزاداری. خاله شهلا و خاله فرح هم آمده بودن که شما رو ببینن و حسابی شما سینه زدی و عزاداری کردی. تو خیابان عسل رو دیدیم که داشت طبل میزد پسرم حسابی عاشق اون طبل شده بود. ی کم که پایین تر اومدیم دایی حسین زحمت کشیده بود و یکی واست خرید شما حسابی خوشحال شدی کلی طبل زدی، ا...
8 آبان 1394
1